جدول جو
جدول جو

معنی علی حاجی - جستجوی لغت در جدول جو

علی حاجی
(عَ یِ)
ابن حسن بن علی بن سلیمان بن احمد آل حاجی بلادی قطیفی بحرانی. مورخ و متکلم بودو در نظم سخن نیز دست داشت. وی ساکن قطیف بود و در حدود سال 1269 هجری قمری متولد شد و در یازدهم جمادی الاولای 1340 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- انوار البدرین فی علماء الاحساء و القطیف و البحرین. 2- الحق الواضح فی ترجمه العبدالصالح، که منظور احمد بن صالح ستری بحرانی است. 3- ریاض الاتقیاء الورعین فی شرح الاربعین. 4- منظومه التوحید. 5- منظومه موالیدالائمه علیهم السلام. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41ص 114) (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 309)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ)
ابن اسحاق بن خلف زاهی بغدادی. مکنی به ابوالقاسم. شاعر بود و در ابتدای دهۀ سوم ماه صفر سال 308 یا318 هجری قمری متولد شد. و در ابتدای دهۀ سوم ماه جمادی الاّخره سال 352 هجری قمری درگذشت و در مقابر قریش (کاظمین فعلی) دفن شد. وی سیف الدوله بن حمدان را مدح گفته است. و او را دیوان شعری است در چهار جلد که غالب اشعار آن در مدح اهل بیت است زیرا او از کسانی بودکه علناً شروع به مدح اهل بیت کردند. زاهی منسوب به ’زاه’ است که قریه ای است به نیشابور. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 2 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 41 ص 65 و فوائد الرضویه ج 1 ص 274 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 680) (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 399 از ابن خلکان ج 1 ص 355 و کشف الظنون حاجی خلیفه ج 2 ص 93 و تاریخ بغداد ج 11 ص 350 و ریحانه الادب و مجالس المؤمنین ص 228). و نیز رجوع به زاهی (علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَرْ را)
ابن عبدالرحمان بن شبیب بن حمدان بن شبیب حنبلی حرانی، ملقّب به نورالدین. ادیب بود و در طب نیز اطلاعاتی داشت. وی در سال 747 ه. ق. در قید حیات بود. او راست: جامعالفنون. (از معجم المؤلفین بنقل از الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 59)
ابن عیسی حرانی. او راست: عجائب البحر، که آن را برای المقتدر تألیف کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1126)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ لْ لی)
ابن احمد بن حسن بن ابراهیم تجیبی اندلسی مالکی، مشهور به حرالی (منسوب به حراله از اعمال مرسیه). عالم در تفسیر قرآن و اصول و فرایض و هیئت و منطق و طبیعیات و الهیات بود. اصل وی از اندلس بود و در مراکش تولد یافت. وی نحو را نزد ابن خروف آموخت و در شهرهای بسیاری گردش کرد. و عهده دار توقیت در جامع ملک مؤید شد. وفاتش در حماه از شهرهای شام در سال 637 یا 638 هجری قمری بوده است. او راست: 1- الایمان التام بالنبی علیه الصلاه و السلام. 2- شمس مطالعالقلوب و بدرطوالعالغیوب. 3- اللمعه فی حل الکواکب السبعه. 4- مفتاح الباب المقفل لفهم القرآن المنزل، در تفسیر. 5- الوافی فی علم الفرائض. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ج 13 ص 231. فهرس مخطوطات الظاهریه. نفح الطیب ج 7 ص 167. المیزان ج 2ص 218. لسان المیزان ج 4 ص 204. نیل الابتهاج ص 201. طبقات المفسرین ص 22. عنوان الدرایه ص 85. شذرات الذهب ج 5 ص 89. کشف الظنون ص 89 ایضاح المکنون ج 2 ص 523. دلیل مورخ المغرب ص 270. هدیهالعارفین ج 1 ص 707. بروکلمن ج 1 ص 735
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ)
ابن حسن بن عجلان بن رمیثۀ حسنی حجازی، مکنّی به ابوالقاسم. وی از اشراف حجاز بود و در سال 807 هجری قمری متولد شد و در سال 845 هجری قمری از طرف برادر خود برکات به امارت مکه رسید، ولی بر اثر فتنه ای که بین آن دو برپا شد، در سال 846 هجری قمری ترکان او را خلع کردند و به قاهره فرستادند و در آنجا زندانی گردید سپس او را به اسکندریه و از آنجا به دمیاطبردند و در سال 853 هجری قمری در زندان آنجا درگذشت. وی شخصی کریم و خوش بیان بود و برخی گفته اند که او ازبهترین افراد بنی حسن به شمار می رفت. (از الاعلام زرکلی بنقل از التبرالمسبوک ص 14 حوادث الدهور ج 1 ص 42. الضوءاللامع ج 5 ص 211). و نیز رجوع به ’شرفاء مکه’ شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ بَ)
ابن محمد بن حسین بن عبدالله حبشی. ادیب و شاعر و نویسنده. وی در سال 1259 هجری قمری در شهر قسم از بلاد حضرموت متولد شد و در سیوون و مکه دانش آموخت و در ربیع الثانی سال 1333 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- الدرر فی اخبار مولد خیرالبشر. 2- دیوان شعر، در یک مجلد. 3- الفتوحات الالهیه فی الصلاه علی خیرالبریه. 4- مجموعه ای از اجازات و سفارشهای او. 5- مجموعه ای از نوشته های او، در پنج مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام الشرقیۀ مجاهد ج 3 ص 115. الاعلام زرکلی ج 5 ص 172)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ءِ)
ابن عبدالحسین بن علی اصغر حائری ایروانی. فقیه و اصولی بود و به سال 1301 هجری قمری درگذشت او راست: 1- حاشیه بر کفایه. 2- کتاب الطهاره. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41 ص 291)
ابن محمد بن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن منصور بن محمد بن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد، مشهور به علی الکبیر. رجوع به علی کبیر شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
سید علی ساری، وی حاکم ساری بود و وقتی سیدعلی آملی بجنگ او آمد از وی شکست خورد و به استرآباد رفت و برادر دیگر خود سیدنصیرالدین را که پدرش مؤلف تاریخ طبرستان است نزد شاهرخ میرزا پسر امیرتیمور فرستادو از او طلب کمک برای دفع مخالفان خویش کرد. شاهرخ میرزا نیز موافقت کرد و فرمان داد جمعی از سپاهیان خراسان بکمک او بشتابند. اما پیش از رسیدن سپاهیان خراسان خود سیدعلی ساری بکمک عده ای از اطرافیان خود توانست ساری را دوباره تسخیر کند. و در سال 814 هجری قمریدر رودبار بار دیگر با سیدعلی آملی جنگید و بر او پیروز شد. و در سال 820 هجری قمری سیدعلی ساری بمرض نقرس دچار شد و پس از تعیین پسر خود سیدمرتضی به جانشینی درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 346- 349)
لغت نامه دهخدا
علی بن عبدالعزیز مکنی به ابوالحسن بن زیاده الله بن ابی مضر (فرزند ابومروان بن زیاده الله است. مؤلف المغرب بنقل از حجاری در المسهب گوید: ابوالحسن علی تواناترین شاعر این خاندان بوده و از اشعار او است:
لاتسفنی الا بکأس اذا
شربتها تملک عقلی جمیع
و زادک الله سروراً اذا
سقیتنی بالجام او بالقطیع
لاتوقع الخمر الی مدّه
اولی و احلی من زمان الربیع.
و نیز از اشعار جالب او است:
یا سالباً عاشقیه
و عاشق کل تیه
و من مدامی و نقلی
من وجنتیه و فیه
هلا جزیت فؤادی
ببعض ما لک فیه.
(المغرب فی حلی المغرب ج 1 ص 93)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ رَ)
ابن احمد بن محمد بن طرطوسی حرمی، مکنّی به ابوبکر. وی از علمای قرن چهارم هجری و معاصر با المطیع و الطائع بالله عباسی بود. و زمان آل حمدان را نیز درک کرد. نشو و نمای او در طرطوس بود سپس به مکه رفت ودر آنجا مجاور شد و نزد عرفا به ’طاووس الحرمین’ مشهور گشت. و در سال 374 هجری قمری در آنجا درگذشت. و او را مریدان بسیار بود. (از نامۀ دانشوران ج 4 ص 62)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن قاسم سعدی حلبی رامی. او راست: التعلیم و الاعلام فی رمی السهام، که آن را برای امیر برسبای چرکسی تألیف کرد. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 425)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد رازی، ملقب به زین الدین و مکنّی به ابوالحسن. متکلم و شاعر قرن ششم هجری بود. او راست: 1- دقائق الحقایق. 2- مسائل فی المعدوم والاحوال. 3- مناظرات و نیز اشعاری دارد. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 79. فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 323. تذکرهالمتبحرین ص 489)
ابن بندار رازی حنفی، مکنّی به ابوالقاسم. متوفی در سال 474 هجری قمری او راست: شرح الجامع الصغیر فی الفروع، محمد بن حسن شیبانی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ج 1 ص 563)
متوفی در سال 686 هجری قمری او راست: تهذیب الاسماء و اللغات. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 92)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی، مشهور به مصنفک و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی، مکنّی به ابومجاهد. رجوع به کابلی (ابومجاهد علی بن...) و علی (ابن مجاهدبن مسلم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن صالح بن ابی لیث بن اسعد بن فرج بن یوسف طرطوشی دانی، مشهور به ابن عزالناس و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و ادیب و شاعر بود. وی در سال 508 هجری قمری در طرطوشه متولد شد و در رمضان سال 566 هجری قمری در دانیه به قتل رسید. او راست: 1- شرح معانی التحیه. 2- کتاب العزله. (از معجم المؤلفین بنقل از التکملۀ ابن ابارص 668. الدیباج ابن فرحون ص 212. نیل الابتهاج ص 199)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن قاسم بن محمد حسنی یمنی. متولد 1040 هجری قمری وی از صاحبان علم و ریاست بود و برای خود دعوت کرد و شهر صعده را مسخر ساخت و به نام خود سکه زد و فعالیتهای بسیاری برای محاصرۀ صنعاء کرد اما سودی نبخشید. سپس به صعده بازگشت و در جمادی الاولای سال 1121 هجری قمری درگذشت. او راست: شرحی بر بحر زخار. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام زرکلی ج 5 ص 64. ملحق البدرالطالع ص 156)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خُ)
ابن روزبهان بن محمد خنجی، ملقّب به زین الدین. عالم و جامع علوم منقول و معقول بود. وی در ماه صفر سال 707 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اجوبه ایرادات علی کتاب المحصول. 2- شرح المنهاج بیضاوی. 3- الشکوک علی الکافیه، در نحو. 4- المعتبر فی شرح المختصر ابن حاجب. 5- النهایه فی شرح الغایه. (از معجم المؤلفین بنقل از شدالازار شیرازی ص 212)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَ)
ابن ثمال خفاجی. امیر بنی خفاجه. وی مردی شجاع و عاقل و کریم بود و ابتدا حمایت کوفه بر عهدۀ او بود ولی پس از مدتی از این سمت معزول گشت و تنها ریاست قبیلۀ خویش راعهده دار شد و در سال 426 هجری قمری به دست برادرزادۀخویش حسن بن ابی البرکات بن ثمال به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی بنقل از کامل التواریخ ابن اثیر ج 9 ص 153)
ابن عبدالله خفاجی، ملقّب به نورالدین. منجم بود و در سال 1200 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اسراج الانور فی کیفیهالعمل بالربع المقنطر. 2- القول المهذب فی کیفیهالعمل بالربع المجیب. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 771)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی، مشهور به ابن قزوینی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ سَ)
ابن عجلان بن رمیثه بن ابی نمی حسنی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نورالدین. وی از امرای مکه بود که در سال 789 هجری قمری بعد از عزل عنان بن مغامس به امارت آنجا برگزیده شد ودر سراسر مدت امیری خویش با مخالفان در جنگ و ستیز بود و سرانجام در سال 797 هجری قمری به دست عده ای از خویشان خود از بنی حسن در بطن مرّ از نواحی مکه کشته شد. (از اعلام زرکلی بنقل از ابن الفرات ج 9 ص 420. شذرات الذهب ج 6 ص 350. ابن ایاس ج 1 ص 304. خلاصهالکلام ص 36)
ابن نظام الدین حسنی حسینی، ملقّب به صدرالدین. وی صوفی بود و در سال 1015 هجری قمری درگذشت. او راست: ریاض السالکین فی صحیفه سیدالعابدین. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 254)
ابن احمد بن محمد بن معصوم بن نصیرالدین بن ابراهیم بن سلام الله بن مسعود بن محمد بن منصور حسن حسینی، مشهور به ابن معصوم. ادیب و شاعر قرن یازدهم هجری. رجوع به علی خان (ابن احمدبن...) شود
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی، ملقّب به الناصرلدین الله. نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
ابن عطیفه بن مصطفی بن عیسی بن جلال الدین بن رضاءالدین بن سیف الدین بن میثه بن رضاءالدین بن محمدعلی بن عطیفۀ حسنی کاظمی. رجوع به علی کاظمی شود
ابن اسماعیل بن شریف حسنی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به اعرج. از پادشاهان دولت سجلماسه در مغرب است به شمال افریقا. رجوع به علی سجلماسی شود
ابن عبدالله بن احمد بن علی بن عیسی بن محمد بن عیسی حسنی شافعی سمهودی، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سمهودی شود
ابن حسن بن محمد بن محمد بن حسن بن عبدالرحمان بن یحیی بن محمد بن عیسی نعمی حسنی یمنی. رجوع به علی نعمی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری ازهری شافعی، مشهور به سیدفرضی و ملقّب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ حَ سَ)
دهی است از دهستان مؤمن آباد، بخش درمیان شهرستان بیرجند. واقع در 41 هزارگزی باختر درمیان و 2 هزارگزی شمال راه شوسۀ عمومی مشهد به زاهدان. ناحیه ای است دامنه و گرمسیر و دارای 43تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. و محصول آن غلات و شلغم است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِنْ نا)
ابن محمد بن ابراهیم دمشقی حنائی، مکنّی به ابوالحسن. حافظ و ناقد و قاری بود. در سال 370 هجری قمری متولدشد. وی از وهاب کلابی روایت دارد. و به مصر نیز سفر کرد و فرهنگی برای خود نگاشت. و در ربیع الاول سال 428هجری قمری درگذشت. (از معجم المؤلفین بنقل از سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 126. شذرات الذهب ابن عماد ج 11 ص 126)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری ناجی شافعی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. لقب او را ’باجی’ نیز گفته اند. رجوع به علی باجی (ابن محمد بن عبدالرحمان بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن عمر بن ادریس ثانی (یا علی ثانی). هفتمین تن از ادارسۀ مراکش بود که پس از یحیی بن یحیی به سلطنت رسید. وی در سالهای بین 234 و 292 هجری قمری حکومت کرد ولی سنین سلطنت او بتحقیق معلوم نیست. (از طبقات سلاطین اسلام ص 29). و نیز رجوع به الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 130 و الاستقصاء ج 1 ص 78 و جذوهالاقتباس ص 236 و معجم الانساب زامباور ص 103 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن ابراهیم بن سعید بن یوسف حوفی مصری، مکنّی به ابوالحسن. وی نحوی و ادیب و مفسر بود. و مردم بسیاری از وی استفاده های علمی کردند. او در ذیحجۀ سال 430 هجری قمری درگذشت. حوفی، منسوب است به ناحیه ای در مصر به نام ’شرقیه’ که قصبۀ آن شهر بلیس است و تمام نواحی آن را ’حوف’ نامند. او راست: 1- الارشاد لطریق خیرالعباد و العباد. 2- اعراب القرآن. 3- البرهان فی تفسیر القرآن (یا فی علوم القرآن). 4 -مواردالانبیاء. 5- الموضح، در نحو. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 5). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ج 11 ص 115. عیون التواریخ ج 13 ص 181. التذکرۀ طاهر جزائری. وفیات الاعیان ج 1 ص 418. انباءالرواه ج 2 ص 219. معجم الادباء ج 12 ص 221. البدایه ج 12 ص 47. بغیهالوعاه ص 325. شذرات الذهب ج 3 ص 247. مفتاح السعاده ج 1 ص 438. حسن المحاضره ج 1 ص 306. طبقات المفسرین ص 25. کشف الظنون ص 122. ایضاح المکنون ج 1 ص 62 و ج 2 ص 598. فهرست الخدیویه ج 1 ص 132. هدیهالعارفین ج 1 ص 682
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن علی بن منصور حوری، مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و شاعر و نویسنده بود و در ربیع الاول سال 497 هجری قمری درگذشت. (از معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 5 ص 410)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ نَ)
ملقّب به خیرالدین. وی در علم هیئت و نجوم دست داشت. او راست: نهایهالبیان فی مقادیرالزمان، در علم هیئت که در سال 916 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 691)
ابن محمد بن خلیل بن محمد بن محمد بن ابراهیم بن موسی حنفی، مشهور به ابن غانم مقدسی و ملقّب به نورالدین. رجوع به ابن غانم (نورالدین علی بن...) و نیز علی (ابن محمدبن...) شود
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی، مشهور به مصنفک و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن عبدالله بن حجۀ حموی حنفی، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوبکر. رجوع به ابن حجه (ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکر بن علی بن...) و به علی (ابن عبدالله بن...) شود
ابن جارالله بن محمد بن ابی الیمن بن ابی بکر بن علی بن محمد بن محمد بن حسین بن احمد قرشی مخزومی حنفی، مشهور به ابن ظهیره. رجوع به علی مخزومی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی، مشهور به نقیب الاشراف. رجوع به علی نقیب الاشراف شود
ابن شیبان بن محرز بن عمرو بن عبدالله بن عمرو بن عبدالعزیز سحیم حنفی سحیمی یمامی، مکنّی به ابویحیی. رجوع به علی سحیمی شود
ابن محمد رومی حنفی، مشهور به باشماقچی زاده. رجوع به باشمقچی زاده (سیدعلی...) و باشمقجی زاده و علی (ابن محمد...) شود
ابن سنجر بغدادی حنفی، مشهور به سماک (یا ابن سباک) و ملقّب به تاج الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بغدادی شود
ابن ابی بکر بن عبدالجلیل فرغانی مرغینانی حنفی، ملقّب به برهان الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی مرغینانی شود
ابن طلق بن منذر بن قیس بن عمر بن عبدالله بن عمر بن عبدالعزبن سحیم حنفی سحیمی یمامی. رجوع به علی سحیمی شود
ابن عثمان بن ابراهیم بن مصطفی بن سلیمان ماردینی حنفی ترکمانی، ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی ترکمانی شود
ابن مصطفی بن پیرمحمد کوتاهیه ای رومی حنفی، ملقّب به جبری و مشهور به بلبل زاده. رجوع به علی بلبل زاده شود
ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به وصفی. رجوع به علی رضا (ابن حسین...) شود
ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی (علیرضا...) ، مشهور به اولیازاده. رجوع به علی رضا (ابن ابراهیم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ مَ)
ابن کامل بن اسماعیل حموی، ملقّب به علاءالدین. متوفی در سال 860 هجری قمری او راست: الافراد فی معرفهالاضداد. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 464. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 733)
ابن مقاتل بن عبدالخالق حموی (695- 761 هجری قمری). او را دیوان شعری است در اشعار زجل، در دو مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 207. الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 133)
ابن عبدالله بن حجۀ حموی حنفی، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوبکر. رجوع به ابن حجه (ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکر بن علی...) و به علی (ابن عبدالله...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُ)
ابن عبدالغنی فهری حصری ضریر قیروانی، مکنّی به ابوالحسن. قاری و ادیب و شاعر بود. وی در حدود سال 415 یا 420 هجری قمری در قیروان متولد شدو در موقع تولد نابینا بود. سپس به اندلس رفت و ملوک آنجا را مدح کرد و در سال 488 در طنجه درگذشت. او راست: 1- اقتراح القریح و اجتراح الجریح. 2- دیوان شعر. 3- القصیده الحصریه فی قراءه نافع. 4- المستحسن من الاشعار. 5- معشرات الحصری. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 125). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الخریدۀ ابن عماد ج 12 ص 17. الوافی صفدی ج 12 ص 100. سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 6. طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 550. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 431. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 385. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1337. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 110. هدیهالعارفین ج 4 ص 205
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ)
ابن محمود بن حسن حمصی رازی شیعی، ملقّب به جمال الدین. متکلم اواخر قرن هشتم هجری بود. او راست: مشکاهالیقین فی اصول الدین. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 489)
ابن ابی مجد بن شرف بن احمد حمصی دمشقی. شاعر متوفی در جمادی الاولای سال 736 هجری قمریاو را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین بنقل از البدایۀ ابن کثیر ج 14 ص 176)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن عبدالله بن حسن بن حمزۀ حمزی (شریف...) ملقّب به جمال الدین. امیریمن. وی در سال 626 هجری قمری متولد شد. و او را با اصحاب و حکام یمن اخبار و حکایاتی است. مسکن او در شهر قمحه در یمن بود و در سال 699 هجری قمری درگذشت. (ازالاعلام زرکلی بنقل از العقوداللؤلؤیه ج 1 ص 324)
ابن حسن بن علی بن حسن بن علی بن شدقم بن ضامن بن محمد حمزی حسنی مدنی، ملقّب به زین الدین. رجوع به علی شدقمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِحِمْ ما)
ابن محمد بن جعفر کوفی حمانی. نام او در الذریعه به صورت ’علی بن محمد بن جعفر بن محمد بن زید شهید علوی امامی حمانی’ آمده است. وی شاعر بود و در سال 245 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. حمانی منسوب است به ’حمّان’ که محله ای است به کوفه. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 499. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 673) (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 266 بنقل از نسمهالسحر فیمن تشیع و شعر ضیاءالدین. عمدهالطالب ص 286. المناقب ابن شهرآشوب. العیون و المحاسن مفید. عیون اخبارالرضای صدوق)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ لَ)
ابن منصور بن طالب حلبی، ملقّب به دوخلهو مشهور به ابن قارح و مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و راوی بود و بسیار از اشعار را از حفظ داشت. در سال 351 هجری قمری در حلب متولد شد و مخارج زندگی او از راه تعلیم در شام و مصر تأمین می شد. او نامۀ مشهور به ’رساله ابن القارح’ را به ابی العلاء نوشت و ابوالعلاء جواب آن را که ’رسالهالغفران’ است، برای او نگاشت. یاقوت حموی گوید که: آخرین ملاقات من با علی بن طالب در سال 461 هجری قمری در تکیت بود. رجوع به معجم الادباءیاقوت چ قاهره ج 15 ص 83 و چ مارگلیوث ج 5 ص 422 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ خَ لَ)
دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین. واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری آوج و 44 هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است جلگه و دارای آب وهوای معتدل و 105 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی تأمین می شود. و محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. صنایع دستی آنان بافتن قالی و جاجیم و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ)
ابن محمد حلابی. محدث بود. (منتهی الارب). عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ طَ)
ابن عبدالرحمان بن تمیم طنجی مکناسی. فقیه و حافظ و عالم فرایض بود و در سال 734 هجری قمری درگذشت. او راست: تقیید علی المدونه. (از معجم المؤلفین از اخبار مکناس ابن زیدان ج 5 ص 452)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علی قاپی
تصویر علی قاپی
دروازه بلند (قاپی ترکی بلند)
فرهنگ لغت هوشیار